زندگی بار گرانی ست که بر پشت پریشانی توست؛ کار آسانی نیست نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن؛ پدرم کمرم از غم سنگین نگاهت خَم باد هدیه من به تو یه عالمه بوس تپل من نبودم و تو بودی ، بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ، حالا روزهاست که با بودنت زندگی می کنم ، هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی . ... ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ، ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را، اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد . دستانت را می بوسم و پیشانیت را ، که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و ...